درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 112
تعداد نظرات : 310
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


باربی ناز
باربی
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 2:16 PM ::  نويسنده : باربی ناز       

به او "توکل" کن

آتشی نمی سوزاند ابراهیم را و دریایى غرق نمی کند "موسى" را

کودکی، مادرش او را به دست موجهاى "نیل" می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش

دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند
اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند

از این "قِصَص" قرآنى هنوز هم نیاموختی ؟!

که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد
نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست !
پس
به "تدبیرش" اعتماد کن

به "
حکمتش" دل بسپار

به او "
توکل" کن



یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 3:36 PM ::  نويسنده : باربی ناز       


یه کم بخندیم بد نیست


رفتم یوگا اسم بنویسم، لامصـــب دو به شک بودم حوصلم میشه برم یا نه!
یارو گفت میای کلاس ملافه و بالشم بیار!! فهمیدم همون ورزشیه که یه عمر دنبالش بودم

---------------------
 
آیا میدانید این زوج‌های عاشقی که روی ریل قطار و به سمت غروب خورشید قدم می‌زنند،
یا تا حالا قطار سوار نشده اند یا اگه سوار شده اند دستشویی نرفته اند،
 یا اگه دستشویی رفته اند به سیستم دفع فاضلاب قطار دقت نکرده اند؟
 
 
-------------------
 
رفتم داروخونه یه قرص ضد حساسیت گرفتم.
تو عوارض جانبیش نوشته:
سردرد، سرگیجه، نفخ، حالت تهوع، اختلال در خواب
دو بینی، اختلال در تشخیص، نارسایی کبد، نارسایی کلیه
نارسایی قلب، سکته قلبی، سکته مغزی، مرگ ناگهانی !
فکر کنم اگه سیانور می گرفتم، عوارضش کمتر بود
 
------------------------
 
از نفر می پرسن: بلندترین برج تهرون کدومه؟ می گه: آزادیه دیگه، معلومه که !!!
دو باره می پرسن: پس برج میلاد چی؟
جواب می ده: بابا شما خبر ندارین! اگه برج آزادی لنگ هاشو ببنده، از میلاد هم بلندتره

 
--------------------------
 
رفیقم با عصبانیت اومده میگه:
این یارو زبون آدمیزاد حالیش نمیشه توبیا باهاش حرف بزن!!! فکرش رو بکن؟؟؟؟
 
 
 
 
--------------------------
 
 
یه سری لذت‌ها هم مختص ایرانه.
مثلا یه پول پاره‌پوره رو یجوری به یه راننده‌ای، بقالی... بدی ازش خلاص شی. آدم احساس پیروزی می‌کنه
 
-------------------------
 
میدونید چرا روی خیابان ولی عصر این اسمو رو گذاشتن ؟؟؟
چون صبح و ظهر
هیچ خبری نیست
ولی عصصصصصصصصصر، بیا ببین چه خبره
 
-------------------------
 
تو ایران فقط وقتی آرایش عروس رو قبول دارن که دیگه حتی مادرش هم نشناسدش
 
--------------------------
 
یادش بخیر یه زمانی تلویزیون تبلیغ سس و رب رو میکرد و بعد میگفتن : هزاااااااااااار سکه تمام بهار آزادی دو هزااااااااار نیم سکه... الان دستمال توالت هم نمیتونن جایزه بدن
-----------------------
 
اگه سال تا سال یه قرون تو جیبت نباشه مامان و بابات نمی فهمند، کافیه یه نخ سیگار تو جیبت باشه همه عالم می فهمن

---------------------------
 
ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻔﮕﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ …
ﻓﮏ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻐﺾ ﺩﺍﺭم ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﮔﻔﺖ :
ﻟﺒﺎﺳﺘﻮ ﭼﺮﺍ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ پوﺷﯿﺪﯼ ؟

------------------------------
 
دقت کردید هر وقت تو زندگیتون یه روزنه امید پیدا میشه
سریع یه پتروس فداکار پیدا میشه انگشتش رو میکنه توش!!!

---------------------------
 
 
یارو میگفت : رفتم سربازی، روز اول نشوندنمون رو زمین...
 
جناب سروان داد زد: کی اینجا لیسانس ریاضی داره؟ منم با ذوق و شوق
دستمو بردم بالا گفتم : من!
جناب گفت: پاشو اینا رو بشمار
 
نظر یادتون نره ها



شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 10:13 PM ::  نويسنده : باربی ناز       

فوتبال در بهشت
 
دو پیرمرد ٩٠ ساله، به نامهاى سعید و محسن، دوستان بسیار قدیمى بودند.
 
هنگامى که محسن در بستر مرگ بود، سعید هر روز به دیدار او می رفت.
 
یک روز سعید گفت:
 
محسن جان، ما هر دو عاشق فوتبال بودیم و سالهاى سال با هم فوتبال بازى می کردیم. لطفاً وقتى به بهشت رفتى، یک جورى به من خبر بده که در آن جا هم می شود فوتبال بازى کرد یا نه؟
 
محسن گفت: سعید جان، تو بهترین دوست زندگى من هستى. مطمئن باش اگر امکانش بود حتماً بهت خبر می دهم.
 
چند روز بعد محسن از دنیا رفت.
 
یک شب، نیمه هاى شب، سعید با صدایى از خواب پرید. یک شیء نورانى چشمک زن را دید که نام او را صدا می زد: سعید، سعید …
 
سعید گفت: کیه؟
 
- منم، محسن.
 
- تو محسن نیستى، محسن مرده!
 
- باور کن من خود محسنم …
 
- تو الان کجایی؟
 
محسن گفت: در بهشت! و چند خبر خوب و یک خبر بد برات دارم.
 
سعید گفت: اول خبرهاى خوب را بگو.
 
محسن گفت: اول این که در بهشت هم فوتبال برقرار است.
 
و از آن بهتر اینکه تمام دوستان و هم تیمی هایمان که مرده اند نیز اینجا هستند.
 
حتى مربى سابقمان هم اینجاست. و باز هم از آن بهتر اینکه همه ما دوباره جوان هستیم و هوا هم همیشه بهار است و از برف و باران خبرى نیست و از همه بهتر این که می توانیم هر چقدر دلمان می خواهد فوتبال بازى کنیم و هرگز خسته نمی شویم. در حین بازى هم هیچ کس آسیب نمی بیند.
 
سعید گفت: عالیه! حتى خوابش را هم نمی دیدم! راستى آن خبر بدى که گفتى چیه؟
 
محسن گفت: مربیمون براى بازى جمعه اسم تو رو هم توى تیم گذاشته

لطفا نظر نشه فراموش



جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, :: 11:54 PM ::  نويسنده : باربی ناز       

 

ده نکته که طلا فروش ها به شما نمی گویند
 
نمی توانید انکار کنید که غیر از طلا چیز دیگری بتواند یک خانم را به وجد بیاورد. مهم ترین نکاتی که در خرید طلا برای همسرتان، به دادتان می رسد را اینجا بخوانید.
 
1. بهترین طلا برای ایرانی ها طلای 18 عیار است
یک سوالی که خیلی وقت ها مشتریان از طلافروش ها می پرسند این است که عیار طلایی که می خریم چقدر باشد؟ درباره طلا و عیارش چیزی که وجود دارد و شاید شما از آن اطلاع نداشته باشید این است که پایین ترین عیار طلا، یک عیار است و بالاترین آن 24 عیار. اما اگر قرار باشد بگوییم بهترین نوع عیار برای خرید ایرانی ها چیست؟ جواب چیزی نیست غیر از طلای 18 عیار.
 
2. طلای دست دوم را از قفل آن بشناسید
بازار طلاهای دست دوم مدت هاست که داغ است؛ تشخیص طلای دست اول و دست دوم شاید تا حدودی مشکل باشد. ساده ترین راه برای این که دست دوم بودن طلا را تشخیص بدهید، یک نگاه به ظاهر آن، به خصوص به قفل و بندی است که در آن به کار رفته. در طلای دست دوم، این قسمت ها در مقایسه با بخش های دیگر کمتر براق اند و به خاطر استفاده هایی که از طلا شده، خش هایی هم در این بخش ها دیده می شود.
3. اگر می خواهید سرمایه گذاری کنید، سکه بخرید، نه طلا
اگر هدف تان از خرید طلا، داشتن سرمایه است، بهتر است سکه بخرید. این به معنای آن نیست که ارزش سکه و طلا با هم متفاوت است. این دو ارزش یکسانی دارند، اما موقع فروش سکه، سود بیشتری نصیب شما می شود. سکه اجرت ساخت ندارد، اما وقتی بخواهید زیورآلات تان را بفروشید، رقمی برای اجرت ساخت از آن کم می شود.
4. سنگ فیروزه را فراموش نکنید
اگر جزو آن دسته از کسانی هستید که طرفدار سنگ های قیمتی هستند و البته نمی خواهند هزینه گزافی بابت خریدشان بپردازند، توصیه می کنیم جواهری بخرید که در آن، از سنگ فیروزه نیشابور استفاده شده باشد. فیروزه با وجود اینکه در ایران قیمت مناسبی دارد، یکی از شناخته شده ترین و البته قیمتی ترین سنگ های تزئینی در دنیاست.
5. طلای24 عیار دروغ است
تحت هیچ شرایطی فریب چیزی به اسم طلای 24 عیار را نخورید. تنها طلایی که 24 عیار خالص است، شمش طلاست و به خاطر اینکه شمش فلز نرمی است، نمی شود به تنهایی از آن زیورآلات ساخت. سازندگان طلا برای اینکه آن را به زیورآلات تبدیل کنند، مس و نقره به آن اضافه می کنند تا با پایین آمدن عیار، قابل ساخت باشد.
 
6. چگونه طلا را از نقره و پلاتین تشخیص دهید؟
تشخیص طلا از نقره و پلاتین کار راحتی است. بر اساس یک اصل کلی، بیشتر طلاها با حرف انگلیسی K در کنار عددی که نشان دهنده عیار آن است، بارگذاری می شوند. نقره ها را با علامت بیضی، مهر می کنند و پلاتین هم با حروف PT مشخص می شود، به خاطر همین برای تشخیص این تفاوت کار سختی ندارید.
7. طلا فروش ها لزوما مایه دار نیستند
خیلی از مردم فکر می کنند که طلافروش ها افراد ثروتمندی هستند. این تصور شاید به خاطر این به وجود آمده که طلا مترادف با پول و سرمایه است و چون طلافروشی در مقایسه با شغل های دیگر به سرمایه اولیه بیشتری نیاز دارد، پس طلافروش ها از بقیه پولدارترند! اما واقعیت این طورها هم نیست و سودی که یک طلافروش ممکن است در طول سال به دست بیاورد، حتی از درآمد یک پزشک یا تاجر کمتر باشد.
 
8. پیشنهاد من به شما: طلای یزد
یکی از سوال هایی که برای بیشتر خریداران طلا پیش می آید، این است که طلای ایتالیایی چقدر بهتر از زیورآلاتی است که در ایران ساخته می شود؟ من به عنوان کسی که سال هاست در این حوزه حضور داشتم، به جرات می گویم که اگر موقع خرید بر سر کشور سازنده تردید دارید، همه چیز را فراموش کنید و طلای یزدی بخرید. طلای یزد در مقایسه با زیورآلات کشورهایی مثل ایتالیا و هند، ویژگی های خاص خودش را دارد. معروف ترین طلای ایران برای یزد است که در بیشتر مواقع با مرواریدهای خاویاری تزئین می شود و طرفداران خارجی خیلی زیادی هم دارد.
 
9. مراقب باشید ضرر نکنید
بازار طلا یکی از بازارهایی است که نوسان قیمتی بالایی دارد و اگر به عنوان سرمایه گذار، تفکر اقتصادی نداشته باشید، ضرر می کنید. طلافروش ها با توجه به تجربه کاری و شگردهای مخصوص به خود، سرمایه خود را با میزان ثابتی طلا در سال نگه می دارند.
 
10. چرا طلافروش ها شغل خودشان را لو نمی دهند؟
معمولا طلافروش ها به خاطر شرایط ویژه ای که دارند، شغل شان را خیلی دیرتر از بقیه لو می دهند. این موضوع البته با توجه به شرایط امنیتی تا حدودی عاقلانه است؛ اما بارها پیش آمده که خیلی ها بعد از برخورد با هر مشکل مالی سراغ آنها می آیند و پول می خواهند. حالا شما بگویید، طلافروش ها حق ندارند شغل شان را پنهان کنند؟!
 

نظر بدید لطفا

 



چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 1:49 PM ::  نويسنده : باربی ناز       

 

 
توجه  توجه

 
در یک پارتی خانمي پایش به
 
 
سنگی خورد و با بشقاب غذا در دستش به
 
زمین خورد، علت زمین خوردنش کفش جدید ش
 
بود که هنوز به آن عادت نکرده بود.
 
دوستان کمک کرده و او را از زمین بلند و
بر نیمکتی نشاندند و جویای حالش
 
شدند.جواب داد حالش خوب است وناراحتی
 
ندارد.
 
مهماندار بشقاب جدیدی با غذا به ایشان
داد.... خانم بعد از ظهر خوبی را به
اتفاق دوستانش گذراند و بسیار راضی به
اتفاق همسرش به خانه برگشت.
 
 
چند ساعت بعد همسرش به دوستانی که
 
در  پارتی بودند تلفن کرد و اطلاع
داد که ژولی را به بیمارستان برده اند.
 
خانم ژولی در ساعت 18 همان روز در
 
بیمارستان فوت کرد و پزشگان علت مرک را
سکته مغزیA..V.C (Accident vasculaire c..ébral)تشخیص
 
دادند..
 
 
چند لحظه از وقت خود را به مطالبی که در
 
پی می آیند معطوف کنید، شایدروزی شما با
 
چنین اتفاقی برخورد کنید و بتوانید
زندگی شخصی را نجات دهید
 
یک متخصص اعصاب (نرولوگ ) می گوید:

بعد ازیک ضربه مغزی که منجر به خونریزی رگی در
ناحیه مغز شده،اگر شخص ضربه دیده رادر
زمانی کمتر از سه ساعت به بیمارستان
 
 
برسانند امکان بر طرف کردن حادثه و نجات
شخص بسیار زیاد است. ولی همواره باید
 
 
قادر به تشخیص حادثه بود و این عمل
 
 
بسیار ساده است.
 
پزشک متخصص می گوید مهمترین وظیفه
 
 
تشخیص حادثه خون ریزی مغزی است و بعد از
 
 
تشخیص و قبل از سه ساعت باید شخص را به
 
پزشک  رساند.
 
متخصص می گوید یک شاهد حادثه با آشنا
 
 
بودن به علائم خون ریزی مغزی می تواند
 
 
با سه سئوال ساده از مریض به سهولت او را
نجات دهد.
 
اگر در آن گاردن پارتی یک نفر
 
سئوالهای زیر را از ژولی کرده بود حتما"
 
آن زن زیبا و جوان اکنون زنده بود...
 
1 ــ از بیمار یا شخص ضربه مغزی خورده
بخواهید به خندد.
 
 
ــ از بیمار یا شخص ضربه خورده بخواهید
 
دو دستش را بالا نگه دارد..
 
 
ــ از بیمار یا شخص ضربه خورده بخواهید
یک جمله ساده را تکرار کند. مثلا" بگوید
خورشید در آسمان بسیار خوب می درخشد.
 
اگر بیمار یا شخص ضربه خورده قادر به
انجام یکی از این کارها نباشد باید فوری
 
 
اورژانس را خبر کرده و بیمار را به
 
 
بیمارستان منتقل کرده و به مسئول
 
 
مربوطه عدم اجرای یک یا چند اعمال فوق
را اطلاع داده تا ایشان پزشک را در
جریان گذارد.
 
یک متخصص قلب و یا اعصاب می گوید اگر کسی
 
این مطلب را دریافت کند و حداقل آنرا
 
برای ده نفر دیگر ارسال دارد،مطمئن
 
باشد که در زندگی اش جان یک یا چند فرد
 
را نجات داده است..
 
 
توجه کنید، تعداد افرادی که این روزها
با اینترنت کار میکنند در دنیا چقدر است
 
و اگر ده نفر به ده نفر دیگر این مطلب
 
را ارسال دارند،تعداد افراد آشنا با
 
این سئوالها به صورت تابع نمایی در کمتر
 
 
از یک ماه به میلیونها نفر خواهد رسید.


از توجه شما بسیار متشکرم

 

لطفا  حتما نظر بدین



یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:, :: 2:59 PM ::  نويسنده : باربی ناز       
 
راهکاری برای نجات از دست مزاحم
اگر قصد دارید از تماس‌های مکرر مزاحمی سمج خلاص شوید. کد #094*21* را از چپ به راست شماره‌گیری کنید. با فشردن دکمه سبز تماس یا Call گوشی شما تا زمانی از شبکه خارج خواهد شد که دستور لغو را صادر کنید.از شر تماس‌ مزاحم هاي سمج و يا پیامک های تبلیغاتی خلاص مي شوید.

  شايد کم پيدا شوند افرادي که قابليت هاي گوشي همراه خود را تمام و کمال بدانند و گوشي هاي همراه گوشی موبایل دارند از کارایی‌ها، امکانات و حتی برخی خدمات آن اطلاع چندانی ندارند.

اگر جزو این دسته افرادید، اطلاع از قابلیت‌های پی‌آمده ممکن است به کارتان آید.

اگر قصد دارید از تماس‌های مکرر مزاحمی سمج خلاص شوید. کد #094*21* را از چپ به راست شماره‌گیری کنید. با فشردن دکمه سبز تماس یا Call گوشی شما تا زمانی از شبکه خارج خواهد شد که دستور لغو را صادر کنید.

برای لغو فرمان، کافی است کد #21# را شماره‌گیری کنید و دکمه تماس را فشار دهید.

در این زمان همچنان امکان دریافت پیامک برای شما پابرجاست یعنی بر حسب اطلاع افراد کدهایی هم وجود دارد که آن فرد می‌تواند ترفند شما را خنثی کند.

 
چگونه از شر پيامك هاي تبليغاتي خلاص شويد؟


پیامک‌های تبلیغاتی که بتازگی اواخر شب هم خواب و استراحت را می‌ربایند، اعصابتان را به هم ریخته است؟ اگر خط همراه اول دارید با شماره 9990 تماس بگیرید و به اپراتور بگویید تمایلی به دریافت پیامک‌های تبلیغاتی ندارید.

اگر ایرانسل دارید با شماره 700 تماس بگیرید و یا عدد دو را به شماره 5005 پیامک کنید.طبق اعلام، این پیامک رایگان است.
 
حتما  لطفا  نظر بدید

 



یک شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 2:51 PM ::  نويسنده : باربی ناز       

 

این داستان کوتاه را حتما بخونید

 

روزگاری مرید ومرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفر هایشان در بیابانی گم شدند وتا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. نا گهان از دور نوری دیدند وبا شتاب سمت آن رفتند. دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می کند.آن ها آن شب را مهمان او شدند. واو نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا گرسنگی راه بدر کنند.
روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند
درمسیر، مرید همواره در فکرآن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می کردند،تا این که به مرشد خود قضیه را گفت.مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد:"اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش
!".
مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت وبرگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت واز آن جا دور شد....
 
 سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بجه هایش چه آمد.
روزی از روزها مرید ومرشد قصه ما وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود.سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن ها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند.صاحب قصر زنی بود با لباس های بسیار مجلل و خدم و حشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد، و دستور داد به آن ها لباس جدید داده  و اسباب راحتی و استراحت فراهم کنند. پس از استرا حت آن ها نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. زن نیز چون آن ها را مرید و مرشدی فرزانه یافت، پذیرفت و شرح حال خود این گونه بیان نمود:

 

سال های بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری می کردیم. یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم. ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم.ابتدا بسیار سخت بود ولی کم کم هر کدام از فرزندانم موفقیت هایی در کارشان کسب کردند.فرزند بزرگ ترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد ودیگری با قبایل اطراف شروع به داد و ستد نمود. پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی می کنیم.
مرید که پی به راز مسئله برده بود از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده بود....
 
نتیجه گیری
 هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشدمان است،
و باید برای رسیدن به موفقیت و موقعیت بهتر آن را فدا کنیم
.
. . .
هیچ چیز غیر ممکن نیست!

_


 


 

 

خوشتون اومد نظر بدین



یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:, :: 2:35 PM ::  نويسنده : باربی ناز       


يه موتور سوار كه جعبه غذا پشتشه، خيلي ملتمسانه مياد كنارتون و میگه
ممكنه به اين شماره كه روی جعبه نوشته، زنگ بزنين و بهشون بگين که من
آدرس رو پيدا نكردم. نمي‌تونم غذا رو برسونم... موبايلم همراهم نيست!  خب
شما هم پيش خودتون میگين فقط يه زنگه ديگه... موبايلمم هم كه پيش خودمه.
بعد كه زنگ مي‌زنين يه خانوم از اونايی كه خيلی تند حرف میزنن میگه يعني
چي كه پيدا نكرده؟؟؟!؟ اگه ممكنه يه دقيقه گوشی رو بدين بهش تا من آدرس
رو دوباره باهاش چك كنم. بعد هم هی حرفشو تكرار مي‌كنه و تند و تند حرف
مي‌زنه.... خب معلومه ديگه موتور سوارم به محض اين كه گوشی تون رو
 بگيره فرار میكنه
جدی بگیرید

نظر بدین



یک شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, :: 2:23 PM ::  نويسنده : باربی ناز       

 

لـوح زنـدگی را چگونـه بخوانیـم ؟!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

مرد ثروتمند بدون فرزندی بود که به پایان زندگی‌اش رسیده بود،
 کاغذ و قلمی برداشت تا وصیتنامه خود را بنویسد :
(تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم نه برای برادر زاده‌ام هرگز به خیاط هیچ برای فقیران.)

اما اجل به او فرصت نداد تا نوشته اش را کامل کند و
آنرا نقطه گذاری کند. پس تکلیف آن همه ثروت چه می‌شد؟

بنابراین :

برادر زاده او تصمیم گرفت. آن را اینگونه تغییر دهد:
"تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم؟ نه! برای برادر زاده‌ام. هرگز به خیاط. هیچ برای فقیران."


خواهر او که موافق نبود آن را اینگونه نقطه‌گذاری کرد :
"تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم. نه برای برادر زاده‌ام. هرگز به خیاط. هیچ برای فقیران."


خیاط مخصوصش هم یک کپی از وصیت نامه را پیدا کرد و آن را به روش خودش نقطه‌گذاری کرد:
"تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم؟ نه. برای برادرزاده‌ام؟ هرگز. به خیاط. هیچ برای فقیران."


پس از شنیدن این ماجرا فقیران شهر جمع شدند تا نظر خود را اعلام کنند:
"تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم؟ نه. برای برادر زاده‌ام؟ هرگز. به خیاط؟ هیچ. برای فقیران."


نكته اخلاقی :

در واقع زندگی نیز این چنین است‌:
او که همان آفریدگار ماست، نسخه‌ای از هستی و زندگی به ما می‌دهد
که در آن هیچ نقطه و ویرگولی نیست و ما باید به صحیح ترین روش آن را نقطه‌گذاری کنیم.
و بی گمان از زمان تولد تا مرگ تمام نقطه گذاریها دست ماست ...

باید به این نکته توجه داشته باشیم که :
"فارغ از اعتقادات مذهبی و یا غیرمذهبی به جهان هستی و زندگی، از علامت تعجب تولد تا علامت سوال مرگ، همه چیز بستگی به روش نقطه‌گذاری عقلانی ما و نگاه ما به چگونگی زندگی دارد"

 

چطور بود نظر بدین



شنبه 23 بهمن 1391برچسب:, :: 5:33 PM ::  نويسنده : باربی ناز       

 

 
To give a shine to hair
برای درخشندگی مو
Add one teaspoon of vinegar to hair, then wash hair
یك قاشق سركه به موهای خود زده، سپس آب بكشید.

 

To get pure and clean ice
برای به دست آوردن یخ پاك و تمیز
Boil water first before freezing
آب را اول بجوشانید.

 
To make the mirror shine
برای درخشندگی آینه
Clean with spirits
آن را با اسپرایت پاك كنید.

 
To remove chewing gum from clothes
برای پاك كردن آدامس از روی لباس
Keep the cloth in the freezer for an hour
لباس را به مدت 1 ساعت در فریزر قرار دهید.

 
For polished to make white clothes
برای جلا بخشیدن به لباس های سفید
Soak white clothes in hot water with a slice of lemon for 10 minutes
لباس را همراه با یك تكه لیمو به مدت 10 دقیقه در آب داغ خیس كنید.

 
To avoid tears while cutting onions
برای جلوگیری از ریزش اشك هنگام پوست كندن پیاز
Chew gum
آدامس بجوید.

 
To boil potatoes quickly
برای جوشاندن سریع سیب زمینی
Skin one potato from one side only before boiling
پیش از جوشاندن سیب زمینی را فقط از یك جهت پوست بگیرید.

 
To boil eggs quickly
برای جوشاندن سریع تخم مرغ
Add salt to the water and boil
به آب آن نمك اضافه كنید.
 

To check freshness of fish
برای امتحان تازه بودن ماهی
Put it in a bowl of cold water. If the fish floats, its fresh
آن را در یك كاسه آب سرد بگذارید. در صورتی كه ماهی شناور شود تازه است.
 

To check freshness of eggs
برای امتحان تازگی تخم مرغ
Put the egg in water.
If it becomes horizontal, its fresh.
If it becomes slanting, its 3-4 days old.
If it becomes vertical, its 10 days old.
If it floats, its stale

آن را در آب بگذارید
اگر به صورت افقی قرار گرفت تازه است.
اگر به صورت كج قرار گرفت 3-4 روزه است.
اگر عمودی قرار گرفت 10 روزه است.
اگر شناور شد كهنه است.

 
To remove ink from clothes
برای پاك كردن اثر جوهر از روی لباس
Put toothpaste on the ink spots generously and let it dry completely, then wash
خمیر دندان را روی لكه جوهر قرار دهید و بگذارید خشك شود سپس بشویید.

 
Ants to escape
برای فرار مورچه ها
Keep the skin of cucumbers near the place or ant hole
پوست خیار را نزدیك سوراخ مورچه‌ها قرار دهید.

 

To get rid of mice or rats
برای خلاص شدن از دست موش
Sprinkle black pepper in places where you find mice or rats.
They will run away

در محلی كه موش را پیدا كرده‌اید فلفل سیاه بپاشید.
موشها فرار خواهند كرد.

 

To get rid of mosquitoes at night
برای خلاص شدن از دست حشرات در هنگام شب
Keep leaves of mint near your bed or pillows and in around the room
برگهای نعنا را نزدیك تخت و بالش و در اطراف اطاق خود قرار دهید

 

نظر نشه فراموش